مارکت‌فیت یا جاساز محصول؟

به نظرم “محصولی فکر کردن” بیشتر یک عادت است تا تکنیک و مهارت! نه که اونها نباشه‌ها ولی بیشتر اولیه. یکی از چالش‌های محصول، که شبیه یک تله هم هست، جا کردنِ محصول بجای جا یافتن [ساختن] برای محصول هست.

عادت محصولی - مارکت فیت

این طرزفکر که “میدونم سخته ولی بیا استفاده کن!” یک الگو یا عادتِ سمی در سازمان‌هاست. بسیار پرهزینه و غیراقتصادی ست. تقریبا هیچ چارچوب یا مدلی هم به صورت مجرد نمیتونه بهت کمک کنه! یک جور فرزانگی میخواد. فرزانگی هم بیشتر به نظرم یک عادت هست تا مهارت.

کار یک نفر هم نیست. یک کار تیمی هست. مثلا اینطور نیست که مدیرمحصول مسئول مارکت‌فیت باشه! کار مدیرمحصول انتقال و مراقبت از کانتکست محصول هست در نهایت مارکت‌فیت در فضای راه‌حل اتفاق میفته و پیدا کردن راه‌حل مناسب هم یک کار تیمیه.


عادت محصولی - مارکت فیت

💡 اینکه بازار به یک مته‌ی ۵میلیمتری احتیاج داره یا به یک سوراخ ۵میلیمتری، سوالیه که تفاوت ایجاد میکنه! محصولی فکر کردن، توجه مداوم به سوراخ ۵میلیمتری هست نه مته ۵میلیمتری!

👋

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *