سوپی از احساس کاربر!

در دنیای محصول‌های دیجیتال، ما با سوپی از احساس کاربر طرفیم! تشخیص یا بهتر بگم پیشبینیِ همه اجزا این سوپ تقریبا غیرممکنه و برای همین هم مدیریتِ عالیِ محصول روی بستر فیدبک و بازی‌بینهایت امکان پذیر است!

یادداشت قبل در مورد کانتکست محصول گفتم که گاهی خودش یک محصول میشه! چون این موضوع کمی مهمه و اغلب هم از نگاه محصول‌چی‌های جدید و گاهی باتجربه‌ترها دور میمونه، یک مثال پیچیده دیگه میزنم…


سوپی از احساس کاربر

مجدد خودتون رو در یک بیزنس تاکسی اینترنتی تصور کنید. لغو شدن سفر توسط سفیر حینِ سفر باعث ایجاد حس ناامنی شدید در برخی مسافرها و کاربر میشه! انقدر که ممکنه فاجعه درست کنه!

امکانِ ایجادِ این حس از این طریق، قبل از محصول شما وجود نداشته. این حس شبیه حس دلشوره‌ای است که اگر راننده بعد از سوار شدنتان قفل درها را میزد در شما ایجاد میشد. حالا شما مسئول رفع و رجوع این مهمان ناخوانده دیجیتال هستید. در این مثال حتی اگر مسافر، سفیر را هم برای این کار ملامت کند باز هم توقعش از پلتفرم پابرجاست. چه بسا بیشتر از توقعش از راننده!

💡 توسعه محصول دیجیتال یک فرایندِ زاینده‌ست. به این معنی که ایجاد یک قابلیت ممکنه روی کل اکوسیستم محصول تاثیر بذاره! در این نمونه خاص، کارِ تیم محصول اضافه نشده بلکه مواضع جدیدی پدیدار شدند. مواضع و عوارضی که نه تنها ناشناس بودند بلکه اساسا شناسایی و حدس زدنشون غیرممکن بوده!

📍 تفاوت نگاه استراتژیک و نگاه تاکتیکی به مدیریت محصول در درک این مواضع نهفته‌ست. تیمی را تصور کنید که در زمان توسعه‌ی داستانِ “لغو سفر توسط سفیر” به این چرایی و احساس کاربر واقف باشد و یا برعکس! نتیجه کار در کدام بهتر خواهد بود؟

👋

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *