🧶 به این دو جمله سوالی نگاه کنید:
- ما چطوری میتونیم با هم هماهنگتر کار کنیم؟
- چطور ارزش بیشتری در واحد زمان خلق کنیم؟
تقریبا ۹۰٪ پروژههای چابکسازی در شرکتهای متوسط و بزرگ با سوال اول شروع میشن! عموماً هم شکست میخورند! شرکتها به یک غولِ هماهنگ که هیچکاری نمیکنه تبدیل میشن!
این مکعب روبیک رو ببینید که میتونه خودش رو حل کنه ولی نمیتونه از میز نیفته! وضع و شرایط برخی شرکتها یک چیزی شبیه این هست!
استراتژی ما بعد از سوال اول، درون مرزهای یک سوگیری نامرئی مهار خواهند شد. سوگیری وضع موجود یا دگرگونگریزی یا Status Quo Bias!
سوال اول بر بستر این سوگیری به این شکل جذب میشه: این پیکربندی، قوانین، فرهنگ، روالها و ترکیب موجود چطور میتونن با هم هماهنگتر کار کنند!؟
سوال کمی قدیمی و نخنما هست. در دنیایی که پول گرانتر شده، میشه و باید که مدرنتر فکر کرد. این به این معنی نیست که در سوال اول هیچ چیز دگرگون نمیشه و در سوال دوم همه چیز دگرگون میشه! مسئله اینه که دگرگونیها با چه هدفی صورت بگیره! آیا واقعا هدف، هماهنگ کار کردنه؟ یا هماهنگ کار کردن یک ابزاره؟
هر دو سوال، عملکرد رو هدف قرار دادند. سوال دوم مدرنتره و نتایج بهتری ببار میاره! در سوال اول عموما مشغول یک پروژه نچسب برای بدنه شرکت میشیم و در سوال دوم وارد یک لیگِ دیگه خواهیم شد. لیگی که زبان و ادبیات دیگری داره!
از این لیگ بیشتر خواهم گفت.
دیدگاهتان را بنویسید